حس تازه حرف تازه

حس تازه حرف تازه

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟!
حس تازه حرف تازه

حس تازه حرف تازه

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟!

پادشاه فصل ها پاییز

من عاشق پاییزم و چند سال پیش این متن رو برای پاییز عزیزم نوشتم!


با من بگو چیست نامت؟

-هر کس مرا به نامی میشناسد :بعضی دشمنی،بعضی تردید،بعضی دلتنگی،گروهی مرا ملال نام می نهند!

-من تنها در تو وزش نسیمی دیگر گونه را حس می کنم،ناقوس لحظه ای نو را،نمی بینم چهره ی نسیم را من تنها وزش ناگهانی آن را حس می کنم!

کلاغ ها با چهره هایی مه آلود به پرواز در می آیند،همچون پرندگانی از جهانی دیگر به سوی وسعت بیکرانه ی زندگی،چگونه می توانم بازشان دارم از پرواز؟

قطره های باران پراکنده،با رنگ و بویی پاییزی بر گستره ی چمن می بارند!بگذار اولین برگها فرو ریزند چراکه تو بازخواهی گشت و دانه های برف سوار بر نخستین سورتمه ی زمستان خود را می رسانند و شمع های مهمان خانه در روشنی روز مهربان تر خواهند درخشید و بگذار نسیم گیسوان قهوه ایت را بنوازد،تو آغشته به بوی یاس،راهی بس دشوار آمده ای برای گرم شدن در کنار این آتش!

بعضی با آمدن تو خود را رها بیکرانه در دنیایی بالاتر از سیاهی می بینند و برخی خود را سبک بال و نغمه خوان در دنیایی پر از الهام و رویا!

پا به فرار می گذارند برگ درختها زیر آتش رعب آور صاعقه و اکنون آنها همگی با صورت به زمین سقوط می کنند،آخرین یورش طوفان گور دسته جمعی درختهاست!

آیا عاشقان را دیده ای دست در دست یکدیگر زیر نور ماه؟

بیت بیت ترانه های عاشقانه،عاشق تر میکند گام های بیقرارشان را در جستجوی عشق!

بیگانه است با من زبان این این سرزمین سرد و کرخت شده که بعد از تو جسم و روح مرا در بر گرفته،ناتوانم از تعبیر پاره ابرهای پراکنده در آسمان غریبش!


همواره در اندیشه ی جنگلهای قرمز و نارنجی و زرد سرزمین توام که هنگام وزش باد زبانه میکشند و به این سو و آن سو شعله ور می شوند.

و می بوسم رویای ستارگان شبهای مانوست را!

اما چهره ی تو محو می شود در آبهای یخ زده ی دریاچه!

باران های هفت روزه می بارند و مارا غرق در خود هولناکمان میکنند!می غریم در خیابانهای خالی و به جمع مهربان مرغان نوروزی می پیوندیم و با انتظاری شیرین برای آمدن دوباره ات از پلکان مارپیچ زندگی بالا می رویم!

"راضی جوووون"

دل تنگیه پاییزی

امشب خودمم فاز خودمو نمیدونم :(
غمگین و دپرسم اما نمیخوام باشم :( :)





اصلا امشب دلم واسه عمو خسرو هم تنگ شده :(
اصن امشب دل تنگم :(




روحت شاد عمو 

راستی وبلاگم یکم شهریور سه ساله شد 
تولدت مبارک پشمکو چقد تنها شدی عزیزم <3
ولی هنوز احساست تازه ست 

چند کلمه حرف حساب

خدا جون دمت جیز خیلی کرتیم !
تو زندگیم همیشه بهترینارو داشتم ولی بهترین نبودم و نشدم !
بهترین پدر و مادر بهترین برادر و بهترین همسر که با دنیا عوضشون نمیکنم!
خودت مواظبشون باش ممنون!
امروز استاد زبان بهم گفت اگه اینجوری پیش برم این ترم می افتم ! جالبه شاید تو یه سری کارا کوتاهی کنم و ضعف داشته باشم ولی در حدی که اون میگفت ضعیف نیستم! من تا ترم 3 استادمون میگفت خیلی خوب صحبت میکنم حتی مدیر آموزشگه حالا چطور شده که این یکی میاد اینجوری میگه؟
البته اگه منو مقایسه میکنه با بعضی شاگرداش که حرف مفت زیاد میزنن و از اتفاقات روتین زندکیشون میان تعریف میکنن باید بگم نه من اونطوری نیستم !
قضاوتش درست نبود براش دارم همچین با یه نامه چک برگردون حرفاشو بزنم تو صورتش که حالش جا بیاد !هیچ خوشم نیومد مثلا میخواست انگیزه ایجاد کنه؟ با این کارش باعث شد نه تنها انگیزه ی من بخشکه بلکه ازش بدم بیاد ! چرا که تمام زحمات و وقتایی رو که من تو خونه میذارم رو نادیده گرفت!
یه سریا تو کلاسمون هستن که ه رو از ب تشخیص نمیدن ولی اینقد حرف میزنن(حرف مفت) فک میکنه اونا خیلی خوبن در صورتی که طرف تو یه جمله ی سطح پایینش 200 تا غلط داره!
امروز عجیب به سادگی خودمون پی بردم میگم خودمون منظورم من آمنه زهرا بود!
از نظر من زهرا باید شاگرد نمونه انتخاب میشد ولی فک کنم یه بار شنیدم همون دختری که زیاد حرف میزنه انتخاب شده و واقعا از اینکه در حقش بی انصافی شده ناراحت شدم!
ما و یا حتی من اگه زیاد حرف الکی و مفت نمیزنم شاید دلیلش اینه که از زیاد چرند گفتن اون دختر خانوم خودم خسته میشم چرا باید با حرفای صد من یه غازم بقیه رو اذیت کنم؟ حرفایی که ابدا در شان کلاس و در شان شما خانوم معلم نیست ! حرفایی که ابدا ربطی به کلاس و درس نداره !
مثلا به ما چه عموی اون بنده خدا بچش به دنیا اومده !
منم هر روز در زندگیم اتفاقای زیادی میفته دلیلی بر خوب بودن من نیست خانوم جان که بیام اینارو به شما بگم!!!
فک میکردم معلمه خوبیه ولی همین امروز با این قیاسش و با ضایع کردن تمام تلاش ما بهش شک کردم!
ایشالا زودتر این ترم تموم شه !