دزد " داستان کوتاه "
داستان ها و هر نوشته ای که اینجا ثبت میشه همه و همه دست نوشته ی خودمه...منتظر نظرات...پیشنهادات و انتقادات شما هستم...
میتونید در ادامه مطلب داستان رو بخونید...
ممنونم از همگی
داستان ها و هر نوشته ای که اینجا ثبت میشه همه و همه دست نوشته ی خودمه...منتظر نظرات...پیشنهادات و انتقادات شما هستم...
میتونید در ادامه مطلب داستان رو بخونید...
ممنونم از همگی
یه سلام از جنس خجالت به دوستایی که هنوز توی نت موندن و دوستایی که دیگه توی نت نیستن...
سوفیا برگشت...
برای نوشتن...
برای موندن...
برای اینکه شاید بتونه این مدتی که نبود رو جبران کنه...
از فردا این وبلاگ بازم به روز میشه...
با نوشته های قشنگ...
با همون شور و نشاط دو سال پیش...
امیدوارم دوستای قدیمیم هنوزم توی نت مونده باشن...چون دلم خیلی خیلی واسشون تنگ شده...
منتظر حضور گرم همتون هستم
:)
من برگشتم بازم با قلمی از جنس طبیعت
دلکم ره رو ِ این خاک ازل شد ، آری
دلکم شاپرک باغ غزل شد ،آری
من که دیوانه و مستانِ نگاهِ تو شدم
در زمستانِ دلم،سوخته جانم ،آری
تو چرا سر گشته و حیرانِ دو چشمانِ منی؟
من که دانم ز کجا سوخته این جانِ گرانم،آری
من که از باغ ازل سیب نچیدم... چیدم؟*
که مجازاتِ دلم اتش پر سوز و گداز است،آری
من که در باغِ ازل ره روِ دشتِ شقایق نشدم*
من در این راه دراز در پی شَهراهِ برینم ،آری
من بســان شـاپـرکِ باغِ غــزل ره روِ ســوی توام
بار الهی کو سویت؟،من همان شاپرک باغِ برینم،آری
مینویسم اندوه
میشوی ناله ی من
مینویسم قصه
میشوی واژه ی من
گویَمَت دلتنگم
میشوی بغض،در این سینه ی من
من چرا میگریم؟
من چرا دلتنگم؟
من چرا اندوهبار با خودم میجنگم؟
تو شدی سایه ی من
دم به دم همراهم
من چرا در پی راه
همچنان گمراهم
میدوم تا پسِ آن کوه بلند
میروم تا به آن دشتِ وسیع
میدوم تا ته باغ
دستِ گیسویم را میسپارم به نسیم
میروم تا پشتِ آن دریا ها
همان جایی که سهراب قایق ساخت
*قایقی خواهم ساخت
*خواهم انداخت به آب
*دور خواهم شد از این خاک غریب
*پشت دریاها شهریست
که در آن پنجره ها رو به *گلستان* باز است ...*تجلی*
من به دنبال گلم میگردم
گلی از جنس بهار
گلی از جنس حضور
گلی از جنس لطافت
گلی از جنس غرور
*قایق از تور تهی
همچنان می رانم
همچنان گمراهم
به دنبال گلی از گل مریم
همچنان آواره ی این دریایم
گل مریم آنجاست
پشت آن دریاها
من تو را میجویم
من تو را می بویم
من به دنبال توام
همچو رگبار فراوانیِ آرامش ها
در کنارت هستم...
من تو را میخوانم
تو بیا که همچنان تنهایم
گل مریم آنجاست
پشت آن دریا ها
*قایقی باید ساخت