حس تازه حرف تازه

حس تازه حرف تازه

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟!
حس تازه حرف تازه

حس تازه حرف تازه

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟!

دل من خودش نخواسته هفت خط باشه خودش خواسته ساده باشه....

میروم ، می خوانی
می مانم ، میرانی

مانده ام در تردید
در تردید از واژگان
که به دستان ِتو
جمله می گردند
که گاه ...
مرا به سرزمین ِمهر و عشق
می خوانند

و گاه
از خود می رانی ام
و من
مانده ام در حیرت ِ خواندن و راندن ات

باز اما
دل ِساده ِمن
ترا دوست دارد
چه
بخوانی ام
چه
برانی ام

ما آب حوض شما شیر موز...

عاقا بنده یه ناخنم بشکنه بقیه رو هم کوتاه میکنم حالا تصور کن اگه دلم بشکنه چه کارا که نمیکنم!

پ.ن 1 : به ما که نمیخوری حداقل آب شنگولی بزن که به در و دیوار بخوری!
پ.ن 2 : بعضیا همچین تو مختن که باید سند بذاری درشون بیاری!
پ.ن 3 : شاید وجودم به کسی آرامش نده اما همین که حرص بعضیا رو در میاره بهم انگیزه میده!
پ.ن 4: به بعضیام باید گفت شما اگه عددی بودی میبردمت زیر رادیکال جذرتو میگیرفتم هانی :) !
پ.ن 5: اینقد سطح انتظاراتمو از شعور بعضییا آوردم پایین که به نفت رسیدم فقط پول ندارم پالایشگاه بزنم!

جماعت گوسفند یا گوسفند جماعت؟مسئله اینست...

حس خوب و کوفت :|
آها کوفت خوبه کوفتگی ینی مسیر 5ساعته تا شمال رو 14 ساعته بری و دقیقا 7 ساعتش ساکن وسط جاده تو ماشین نشسته باشی نه راه پیش داشته باشی نه راه پس چرا؟ چون این جماعت گوسفند مسیر1 لاینه رو میکنن 7 لاین و بعد از 7ساعت که اندازه نیم متر بری جلو بازم همون 7باند تشکیل بشه ازشون بپرسی چرا این کارو میکنی بگه فرهنگه ایرانیه خو خاک تو سرت ذلت و پستی و خواری تا چه حد اآدم باهات حرف میزنه گریه شمیگیره ! 

پ.ن 1 : خوشالی ینی یه پلیس ببینی و بری بهش بگی این آدمو میبینی ؟ داره شما و قانوناتونو دور میزنه چه برسه به منو ! اونم همونجا بگه چیکار کرده ؟ تو هم تمام درد دلاتو براش بگی و در عین آرامش برگردی تو ماشینت و طرف رو جریمه کنن که حالش جا بیاد!

پ.ن2 :بد بختی ینی اینکه تو اون سرما و ترافیک دستشویی هم حداقل 15 کیلومتر ازت دور باشه :(((

سیزده خوش یمن

عاقاااااا ما داریم میریم. شمال

مازندران برف میااااااد 

11 فروردین. و برف؟؟ گمونم آسمونم خواب بوده تازه. یادش اومده. 

احسان خواجه امیری. داره میخونه. و ماشین. رو باد هی. به سمت حاشیه جاده میکشه 

خوش باشید و تعطیلات خوبی داشته باشید 

من بر این باورم که 13 عدد بسیار خوبی است!!

سالگرد خواستگاریم هم 10 و 11 فروردین بود. 

وای خدایا دوسال. گذشت دوساااااال؟؟؟ ینی چرا فک میکنم هنوز تازه.  عروسمممم؟؟؟  گمونم بابت اینکه که آقامون همیشه. مثه یه تازه عروس لطیف باهام رفتار میکنه. اوخ قلبونش. بشم :)))



پ.ن1: روی صحبتم با بچه آیندمه: کره بز ببین بابات با من مثه یه پرنسس. رفتار. میکنه دو روز دیگه بیای خودتو. لوس کنی خودم از پنجره میندازمت بیرون!!!

پ. ن 2: این پست عکس. لازم داره ولی چون تو ماشین هستم و با گوشی پست میگذارم امکانش نیست عکس آپلود کنم!!!


پ. ن 3: مردی که با همسرش همانند پرنسس. رفتار. میکنه بی شک در دامن یک ملکه بزرگ شده.مرسی. از همتون که خوبین! پدر جونم. مادر جونم. سه تا داداش. و خصوصا خواهر نداشته ی آقامون خخخخخخخ.مرسی ازش. که میدونست نباید. باشه خخخخخخخخخ!

و باز هم ممنون از تو که خوبی!  ظرفیت دو نفر خودم،و خودت!

اندر احوالات اینجانب....

پدربزرگ جان همسری از بدو ورود من به خانواده هر بار که بنده رو ملاقات میکردن از لاغر بودن من و لاجون بودنم شکایت میکردن!

دیروز که برای عرض تبریک سال نو به محضرشون مشرف شدیم تازه بعد از اضافه کردن 20 کیلو رضایت خودشونو اعلام نمودندی!

به گفته خودشان کمی رو اومدم در صورتی که من یکی از بزرگترین غصه هام شده این چاقی!


زمان

 

قابل توجه افرادی که فکر میکنن تغییر میکنن!

vacation

عاقاااااااااا ما که داریم میریم تعطیلااااااااات!
سال خوبی رو برا هممون آرزومندم! انشالا که بهتر از سال 92 باشه!
هرچند اتفاقای خوبی درش افتاد اعم از خونه خریدنمون! مسافراتای خیلی خوبم!یادگیری سنتور!تجربه ی سفر کردن با قطار :)  اما سوختن دستم خیلی بزرگتر از اوناست :( طوری که باعث میشه بگم سال 92 بد بود :(
به هرحال خدایا شکرت که سالمیم و تونستیم یه بار دیگه سال جدید رو کنار عزیزانمون باشیم!
اگه تو این مدت حرفی زده شد که ناراحت شدین اشکال نداره 
سال جدید هم برنامه همینه خخخخخخ!!!!!




اندر احوالات من

من الان خوبمممممممممم ! از من  نترسیییییییییییید! الان آروووومم به جون عمه ی همسادمون!

........


حال من خوب است اما تو باور نکن....


به بعضیا باید گفت شما رو اعصاب ما جا دارید....


اینقد بدم میاد از کسانی که کاری که نباید انجام بدن رو انجام میدن  و حرفی که نباید  بزنن رو میزنن آخرشم میگن امیدوارم ناراحتت نکرده باشم 

نکنید این کارا رو تورو خدا 

بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون
چشام خیره به نور چراغه تو خیابون
خاطرات گذشته منو می کشه آروم
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون


گزارش 5 ماه اخیر

     


یک کلام علنا جغد شدم 
ساعت 11 به بعد که میشه تازه فعالیتام شروع میشه برای مثال امشب ناهار فردامو درست کردم خونه رو مرتب کردم !سرویس ها رو شستم لباسارو ریختم تو ماشین !
الانم ساعت 3:50 هنوز خوابم نمیاد :|
با این اوصاف میخوام برنامه ریزی درسی هم داشته باشم خیر سرم :|
یه دوست انگلیسی پیدا کردم :) خیلی خوبه کلا کمرنگه :)) زرده زرد:)) 
آقا نیل 54 ساله ساکن یونان و بی دین  دارای  دو فرزند و همسر !هیچ جوره تو مخیله ش نمی گنجه که ما مشروب نمیخوریم و فقط میپرسه چطوری خوش میگذرونین :))
به من میگه خودشیفته :) از انگلیسی صحبت کردنم بسیار راضی هست و کلی با تعریف و تمجیداش منو خجالت میده :)
امروز 20 اسفنده و من دقیقا 1ساله کیش نرفتم :(((
کیش بدنم کم شده !
امشب در واقع شب گذشته رفتم کتاب کنکوری خریدم میخوام زبان رو توی دانشگاه هم ادامه بدم !
البته خودم امیدی به قبولی ندارم فقط میخوام سعی کنم!
وااااااااااااااااااااای یه اتفاق عالیییییییییییییییی !
حدود دو ماه هست که میرم کلاس سنتور و حدودا 5 تا ملودی میتونم بزنم :)
پای لنگ
گل سایه کمر
گل گندم
توپ سفیدم :)
کمی از الهه ناز
یه ملودی گیلکی :)
تو این زمینه عاشق خودمم :)
و در آخر استرسی که این چند وقت داشتم مسی قبل از بازیاش نداره !
عاقا چشمه ی بلیط خشکیده بود ! ما هواپیما میخواستیم که نشد در نهایت به اتوبوس قدیمیا  هم راضی بودیم اما نبود که نبود که نبود!
بالاخره با یه عالمه مشقت تونستم از طریق اینترنت یه پرواز پیدا کنم اونم نه به شیراز !!!! به یاسوج :|
خب دیگه اونو بابا زحمت میکشه میاد دنبال عزیز دردونش :)
ولی خوشبختانه برگشتمون از شیراز به تهرانه :)

از بس دیر به دیر میام باید کلی بنویسم خسته میشم باید یه فکری برات بکنم پشمکوو جونم !
منو ببخش فیسبوک اومد تو تک و تنها موندی :(
خدایاااااااااااااااا تخته نرد فیسبوک را از من بگیر تمام وقت عزیزمو گرفتهههههههههه :((


یار من ...

حواست باشد.... 

یار من موی سرش ، قیمت صدشیرین است 

قصه اش قصه ی لیلاست ، حواست باشد 

گرچه بدجور شکسته است دل تنگ مرا 

همچنان شاه غزل هاست ، حواست باشد 

او نگاهم نکند ، یا نخرد حرف مرا... 

هرچه هست بین خود ماست ،حواست باشد...!!!

23 یا 24؟

خب مثه اینکه یه سال بزرگتر شدم اما واقعا نمیدونم 23 یا 24؟
الان میفهمم چرا خانوما دوس ندارن سنشونو به کسی بگن! چون به نظرم حس جالبی نیست یا شاید مثه من سن 18 سالگیشونو خیلی دوس داشتن!
به هر حال این عمر ما هست که میگذره و امیدواریم همینطور خوب بگذره!
گاهی وقتا یه اشتباهاتی توی زندگیت هست که با 23 یا 24 ساله شدن هم جبران نمیشن!
پیش خودت میگی چرا اون اشتباه رو انجام دادم؟
و خودت رو مقصر میدونی ! هر چند که شاید بعد از اون اشتباه در صدد درست کردنشم براومده باشی و موفق شدهه باشی اما همون انجام اشتباه کافیه برای سوراخ کردن فکر و روح و قلبت طی سالهای متمادی!
ولی با این تفاسیر یه حس شیرین داری که از پس اون اشتباه براومدی و به خودت افتخار میکنی!
*
*
از سفر هم که برگشتیم و خیلی خوش گذشت از شمال تا جنوب رو طی کردیم و بهترین لحظات برام رقم خورد !
وقتی تمام عزیزانت کنارتن دیگه هیچ آرزویی نداری! سفر کردن با مامانی و بابایی و همسری را خوش است!
*
*
پ.ن: امروز ساعت 6 کلاس دارم و بعد از 4 جلسه میخوام برم کلی کار دارم اما حوصله ندارم!
پ.ن :قشم خیلی کثیف و زشت بود و تمام تصورات من که فک میکردم مثه کیشه بهم خورد اما کلیییییییییییی ارزوووووووون بوووووووووود و من با کوله باری از خرید برگشتم!
*
*
و در آخر باید بگم که چه خوبه که تو اوج تنهایی و غربت یکیو داشته باشی که همه جوره و همه وقت حتی توی غمها و بد اخلاقیات هواتو داشته باشه و غر زدنها و دلتنگیاتو با صبوری و مهربونی به جون بخره!
*
*
دوست داشتنی هستی همسفرم و قابل قیاس با هیشکی نیستی به روایتی * یه دونه ای واسه نمونه ای *

پادشاه فصل ها پاییز

من عاشق پاییزم و چند سال پیش این متن رو برای پاییز عزیزم نوشتم!


با من بگو چیست نامت؟

-هر کس مرا به نامی میشناسد :بعضی دشمنی،بعضی تردید،بعضی دلتنگی،گروهی مرا ملال نام می نهند!

-من تنها در تو وزش نسیمی دیگر گونه را حس می کنم،ناقوس لحظه ای نو را،نمی بینم چهره ی نسیم را من تنها وزش ناگهانی آن را حس می کنم!

کلاغ ها با چهره هایی مه آلود به پرواز در می آیند،همچون پرندگانی از جهانی دیگر به سوی وسعت بیکرانه ی زندگی،چگونه می توانم بازشان دارم از پرواز؟

قطره های باران پراکنده،با رنگ و بویی پاییزی بر گستره ی چمن می بارند!بگذار اولین برگها فرو ریزند چراکه تو بازخواهی گشت و دانه های برف سوار بر نخستین سورتمه ی زمستان خود را می رسانند و شمع های مهمان خانه در روشنی روز مهربان تر خواهند درخشید و بگذار نسیم گیسوان قهوه ایت را بنوازد،تو آغشته به بوی یاس،راهی بس دشوار آمده ای برای گرم شدن در کنار این آتش!

بعضی با آمدن تو خود را رها بیکرانه در دنیایی بالاتر از سیاهی می بینند و برخی خود را سبک بال و نغمه خوان در دنیایی پر از الهام و رویا!

پا به فرار می گذارند برگ درختها زیر آتش رعب آور صاعقه و اکنون آنها همگی با صورت به زمین سقوط می کنند،آخرین یورش طوفان گور دسته جمعی درختهاست!

آیا عاشقان را دیده ای دست در دست یکدیگر زیر نور ماه؟

بیت بیت ترانه های عاشقانه،عاشق تر میکند گام های بیقرارشان را در جستجوی عشق!

بیگانه است با من زبان این این سرزمین سرد و کرخت شده که بعد از تو جسم و روح مرا در بر گرفته،ناتوانم از تعبیر پاره ابرهای پراکنده در آسمان غریبش!


همواره در اندیشه ی جنگلهای قرمز و نارنجی و زرد سرزمین توام که هنگام وزش باد زبانه میکشند و به این سو و آن سو شعله ور می شوند.

و می بوسم رویای ستارگان شبهای مانوست را!

اما چهره ی تو محو می شود در آبهای یخ زده ی دریاچه!

باران های هفت روزه می بارند و مارا غرق در خود هولناکمان میکنند!می غریم در خیابانهای خالی و به جمع مهربان مرغان نوروزی می پیوندیم و با انتظاری شیرین برای آمدن دوباره ات از پلکان مارپیچ زندگی بالا می رویم!

"راضی جوووون"

دل تنگیه پاییزی

امشب خودمم فاز خودمو نمیدونم :(
غمگین و دپرسم اما نمیخوام باشم :( :)





اصلا امشب دلم واسه عمو خسرو هم تنگ شده :(
اصن امشب دل تنگم :(




روحت شاد عمو 

راستی وبلاگم یکم شهریور سه ساله شد 
تولدت مبارک پشمکو چقد تنها شدی عزیزم <3
ولی هنوز احساست تازه ست