و نشستم این بار روی تنهایی خود زیر چتر باران خیس و مرطوب و غم آلوده نگاه خسته از گردش تکراری من نگران از گذر ثانیه ها دیده سرگرم خیالی ابری است و به دل قفل همه حسرتها من و این تنهایی چه غم انگیز و چه سرد به هم آلوده شدیم !!!