خب میدونی چیه؟ داره یه اتفاقاتی میفته!
یه کم خنده داره! یه کم غم انگیزه! یه کم ترسناک ! و بی نهایت استرس زا !
زندگی جریان داره ! اوهوم میدونم! مثل برق و باد میگذره!
انگار همین دیروز بود که رو دوش داداشم می نشستم و منو می برد بیرون می گردوند!
انگار همین دیروز بود که هرزمان بابام می خواست بره سر کار پشت سرش گریه می کردم و این روند هر روز تکرار میشد!
انگار همین دیروز بود که مامانم برام نون رو تکه تکه میکرد ، روی هر کدوم نیمرو میذاشت بعد میداد دستم تا خودم لقمش کنم و بذارم دهنم
کلاس اول دبستان ، کیف کوچولوی آبی با مقنعه ی سفیدو روپوش خاکستری!! بوی نوی کتاب!
جا صابونی لاک پشتی با صابون سبز داخلش،دستمال،لیوان قرمزی که کنارش سوت داشت !
اولین سوپرایز زندگیم وقتی بود که مامانم برام جایزه اورد تو مدرسه!
بزرگترین خلاف ، چیدن گلهای باغچه!نرسیدن به صف!
کلاس اول راهنمایی ، کیف سرمه ای ، روپوش آبی نفتی ، مقنعه ی سورمه ای!
بزرگترین خلافمون پوشیدن شلوار مشکی جای شلوار آبی نفتی بود!
حس بزرگ شدن توی وجودم جولان میداد!بس که ساده بودم و مصمم!
اول دبیرستان ، کیف یشمی ، روپوش کرمی، مقنعه مشکی و حس خوب شلوار مشکی پوشیدن!
بزرگترین دغدغه هام جوشای روی بینی و پیشونیم بود که کلی اعتماد به نفسمو تحت الشعاع قرار میداد!
نمره های 20 زیست و نمره های 13-14 فیزیک!
بزرگترین خلاف باز کزذن کتاب موقع امتحان!
دوم دبیرستان و جزیره ی کیش،آب و هوای گرم اما دوست داشتنیش!
همون کیف یشمی ، روپوش طوسی و مقنعه ی طوسی کمرنگ!
اووووووف اوج درس خوندن! رتبه ی اول ! کارنامه های از بالا تا پایین 20!
سرویس گند مدرسه که تو اوج گرما کولر نداشت!
کارآموزی 5شنبه ها ! البته الکی رفتیم و نمره گرفتیم!
بزرگترین خلاف ، زنگ تفریح رفتن به اون سمت خیابون و خرید تنقلات یا آوردن گوشی !
دانشگاه ، پوشیدن لباسی که متناقض با محیط آموزشی نباشه
خوابگاه و بهترین دوران مردم آزاری و عشق و صفا!
بزرگترین خلاف؟؟؟؟ همش خلاف بود!
یک سال بعد از فارغ التحصیلی! هرجور راحتی لباس بپوش! بخور و بخواب و گشت و گذار
تجربه ی کار
بزرگترین خلاف ، سرعت غیر مجاز ! حرف زدن با تلفن همراه هنگام رانندگی ، نبستن کمربند ایمنی هنگام رانندگی و انواع و اقسام جریمه های دیگر مربوط به راننگی!